تعریف استارتاپ یا استارت آپ
با جستجوی واژۀ «استارت آپ» در اینترنت تعاریف زیادی خواهید یافت که اگر از موارد اشتباهشان صرف نظر کنیم مابقی تعاریف را اندکی متفاوت می بینیم. نکته اینجاست که در پسِ این تفاوت های ظاهری مفهوم مشترکی پنهان شده که با اندکی دقت می توان یافت. در واقع هر کسی از نظرگاه خودش به موضوع نگریسته ولی برآیند همۀ آن ها یکی است.
بیایید چند مورد از این تعاریف را بررسی کنیم:
ابتدا از پل گراهام (Paul Graham) شروع کنیم؛ سرمایه گذارِ خطرپذیری اهل انگلستان که تعریف بسیار جالبی از استارت اپ ارائه کرده است. به اعتقاد وی هر کسب و کاری که در تلاش است با سرعت زیادی رشد کند استارت آپ است. در نگاه گراهام مهم ترین وجه تمایز استارت آپ با کسب و کارهای سنتی تنها یک چیز است: «رشد». و نکتۀ جالب اینجاست که مبنای رشد تا حد زیادی به نیت بنیان گذار وابسته است.
برای درک بهتر موضوع مثالی بزنیم:
تصور غالب ما از کافی شاپ کسب و کاری سنتی با یک بیزنس مدل بسیار ساده است. طرف صبح تا شب در یک چهار دیواری محصور شده و برای کسب درآمد فعالیت می کند. ولی چنانچه همین شخص به دنبال راه اندازی شعب بیشتری در نقاط دیگری از شهر یا گسترش فعالیت به شهرهای دیگر باشد، کسب و کارش دیگر ساده و سنتی نیست؛ او اکنون صاحب یک استارت آپ است. چون به کم قانع نیست و تفکر رشد در سر دارد. او برای تحقق چنین هدفی از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند.
مثلاً برای افزایش تعداد مشتری ها اپلیکیشن درست می کند. به مناسبت های مختلف تخفیف می دهد. در بیلبوردهای جاده ای تبلیغ کافی شاپش را می کند. ماهیانه بخشی از درآمد خود را صرف ارتقای دامنۀ فعالیت و استخدام کارکنان بیشتر می کند و … . در واقع این شخص بخش قابل توجهی از درآمد جاری خود را صرف پیشرفت در آینده می کند و این دقیقاً چیزی است که در ذاتِ یک استارت آپ نهفته است.
شاید اگر همۀ شرکت ها چنین تفکری در ذهن می داشتند دیگر نیازی به کلمۀ استارت آپ نداشتیم. کافی بود بر اساس میزان تلاش و عملکرد بنیان گذاران، شرکت ها را در دو دستۀ موفق و ناموفق قرار می دادیم. ولی با نگاهی گذرا به استارت آپ های ایرانی و خارجی متوجه می شوید که ژنتیک آن ها بسیار متفاوت از کسب و کارهای معمولی است.
استیو بلنک (Steve Blank) در تعریف دیگری، استارت اپ را سازمانی موقت در جستجوی یک بیزنس مدل مقیاس پذیر و تکراری شدنی معرفی می کند.
واژۀ موقت به تنهایی برای تعریف استارت اپ کافی است. هدف از آن پاسخ به این سوال است که آیا ایده ای که روی آن کار می کنیم توانایی تبدیل شدن به یک مدل تجاری تکرارپذیر را دارد یا نه؟ در کسب و کارهای معمولی، بیزنس مدل کاملاً مشخص بوده و سرمایۀ اولیه هم متناسب با آن در نظر گرفته می شود؛ ولی در استارت اپ ها هیچ مدل کسب و کاری قطعی وجود ندارد یا اگر مدلی هم هست خام و بدون مرزبندی است. در واقع استارت اپ می خواهد بفهمد که آیا از یک ایدۀ خام می تواند مدل کسب و کاری در بیاورد یا نه.
اگر دقت کنید این تعریف با تعریف گراهام فرق زیادی ندارد. مسلماً هیچ کسی بدون داشتن بیزنس مدل مقیاس پذیر خواهان رشد کسب و کارش نیست. هدف از استارتاپ خروج از شرایط بلاتکلیفی در کوتاه ترین زمان ممکن است و شدیداً به دنبال آن است که بداند چه محصولی، چه قابلیتی یا چه سرویسی بیشترین درآمدزایی را به دنبال دارد و در چه شرایطی از این وضعیت نامشخص خارج می شود.
یک استارت آپ زمانی شکست می خورد که بودجۀ تخصیص یافته را قبل از پیدا کردن یک مدل کسب و کار مناسب به اتمام برساند. در بین شرکت های موفق ایرانی کم نیستند ایده های خلاقانه ای که تنها به خاطر کمبود سرمایه از ادامۀ کار بازمانده اند و از آن طرف ایده های نه چندان قوی که به ضرب پول می خواهند در بازار جایگاهی کسب کنند. البته توجه نکردن به مسئله برند سازی می تواند یکی از عوامل شکست این کسب و کارها باشد.
تعریفی دیگر از استارتاپ
دیو مک کلور (Dave McClure) استارتاپ را شرکتی معرفی می کند که در سه حوزه سردرگم است:
- نمی داند محصولش چیست؟
- مشتری ای کیست؟
- چطور باید پول درآورد؟
بعد از درک این سه مورد، استارت آپ به کسب و کاری واقعی تبدیل می شود؛ که اغلب اوقات هم این اتفاق نمی افتد!
از نگاه اریک رایز (Eric Ries)، کارآفرین آمریکایی، استارت آپ سازمانی است که در شرایطی نامشخصی باید محصول یا خدمتی را عرضه کند.
همانطور که می بینید در این تعریف هم مثل تعریف مک کلور چیزی از اندازۀ شرکت، مدل کسب و کار و حتی بازارِ هدف مطرح نشده است. این یعنی هیچ چیزی در شروع استارت آپ معلوم نیست. همه چیز بر مبنای حدس و گمان جلو می رود. هدفِ اصلی ساخت چیزی است که مردم حاضرند برایش پول بپردازند.
بیشتر افراد تصورشان از استارت اپ، محصولی خفن و تکنولوژیک با یک ایدۀ جذاب و انقلابی است. آن ها تصور می کنند مسیر پیشرفت سرراست و مستقیم است؛ غافل از اینکه واقعیت چیز دیگری است. استارت اپ ها بر حسب نوعِ بازار، هدف و خیلی از موارد دیگر پیچ وخم های زیادی را باید طی کنند تا در مسیر درستی قرار بگیرند. بنابراین به صورت قطعی نمی توان گفت چه زمانی یک استارت اپ به یک شرکتی تجاری تبدیل می شود.